عشـــــــق و جنــــــــون

عـکسهای بی نظیر وجذاب

از بس از اين زندگي غم ديده ام شاعر شدم
 درسرودنهاي احوالم چنين ماهر شدم !

 هرچه دنيا درد وغمها داشت، آورد بر سرم
 من نِشَستم۫ بختِ تارم را فقط ناظر شدم !

 زير بار اينهمه غم، من عجب پُرطاقتم !
 من مگر ايّـوب هستم، کاینچنین صابر شدم ؟!

 در طوافِ کعبه ي رنج و عذابم دَم به دَم
 من خُدايم را در اوجِ غصه ها زائِر شدم !

 خواستم در کوي دلبر۫ تا ابد ساکن شوم
 از بدِ دوران، ز آنجا هم فقط عابر شدم ...

 بسکه در دنيا کشيدم زَجر بي حدّ و حساب
 درحریمِ حق تعالي، طيِب و طاهر شدم !

 يک شبِ ديگر هم ازشبهاي پُردردم گذشت
 بازهم در مَحضرِ شب۫ گريه ها حاضر شدم ...


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد

Design By : ashkii341