عشـــــــق و جنــــــــون
عـکسهای بی نظیر وجذاب
از بس از اين زندگي غم ديده ام شاعر شدم هرچه دنيا درد وغمها داشت، آورد بر سرم زير بار اينهمه غم، من عجب پُرطاقتم ! در طوافِ کعبه ي رنج و عذابم دَم به دَم خواستم در کوي دلبر۫ تا ابد ساکن شوم بسکه در دنيا کشيدم زَجر بي حدّ و حساب يک شبِ ديگر هم ازشبهاي پُردردم گذشت بخشیدمت برو بخشیدمت نمون عشقی نمیشکفه تو قلب سردمون از خاطرت ببر چشمای خیسمو چیزی نگو گلم بخشیدمت برو بخشیدمت اگه به فکر رفتنی اگه کنار من تنهاتر از منی به دل نگیر اگه که بی تحملم تنهام بذار برو بخشیدمت گلم تو میری و دوباره من از بیقراری میگذرم از شب من رد میشی و از خواب گریه می پرم بی تو شکوفه می کنم تو فصلی از نیاز و غم کنار رد پای تو ویرونی مو حس می کنم نه تو به من دل میسپری نه من شبیه تو میشم چیزی نمونده از من و دستای مثل آتیشم بخشیدمت اگه به فکر رفتنی اگه کنار من تنهاتر از منی به دل نگیر اگه که بی تحملم تنهام بذار برو بخشیدمت گلم من تو را می خواهم بی سبب می کوشم سادگی را به لباس کهن قافیه ها سوی مسلخ ببرم تا که از آن شعری به بطالت سازم . . دستهایم خالیست من دگر میدانم انتظارم عبث است . . روزهای سختی ست روز را بی تو به شب سر بردن ورد من نام تو است و تو بر سادگیم میخندی . . . گریه ام میگیرد من چرا عاشق دیوانه شدم . ؟؟ بی تو بودن سخت است تو که میدانستی لحظه هایم بی تو میل ماندن دارند حرکت ثانیه ها کند و نا فرجامند تو که میدانستی . . . . . پای ساعت لنگست . . . کاش میخوابیدم ماه من خواب تو را میدیدم . . . . تو کنارم بودی . . . .من که خندان بودم . . . . دستهایت به نوازش به سرم میلغزید . . . . و خدا میداند . . . . عشقمان آبی بود . . . و صدای نفست در گوشم . . . . مژده عشق بشارت می داد . . . کاش میخوابیدم ماه من خواب تو را میدیدم . . . من تو را می خواهم . . . . . بی سبب میکوشم . . . واژه ها را به اسارت ببرم . . . . جمله زنجیر کنم . . . نقطه در بند کشم . . . داغ بر روی عبارت بزنم . . . چشم گریان باشم . . . . سیل راه اندازم شاخه را خشک کنم . . . . کوه را لرزانم . . . بی سبب میکوشم تا بگویم که تو را . . . . . آه تورا . . . . . . من تو را می خواهم . .
درسرودنهاي احوالم چنين ماهر شدم !
من نِشَستم۫ بختِ تارم را فقط ناظر شدم !
من مگر ايّـوب هستم، کاینچنین صابر شدم ؟!
من خُدايم را در اوجِ غصه ها زائِر شدم !
از بدِ دوران، ز آنجا هم فقط عابر شدم ...
درحریمِ حق تعالي، طيِب و طاهر شدم !
بازهم در مَحضرِ شب۫ گريه ها حاضر شدم ...
Design By : ashkii341 |